خاطره اولین اردو

ساخت وبلاگ
سختی ها


همیشه در سختی ها به خودم می گفتم 
” این نیز بگذرد ..” 
هنوز هم می گویم .. 
اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است ، نه سختی ها 

+ [ تاریخ ] چهارشنبه ششم دی ۱۳۹۶ [ ساعت ] 23:16[ نویسنده] |

خاطره اولین اردو...
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 58 تاريخ : جمعه 29 دی 1396 ساعت: 11:04

 دو نفر با هم دعواشون شد، اولی به دومی هرچی از دهنش درومد گفت، در حالیکه دومی تمام مدت سکوت کرده بود و آروم بود. سومی که شاهد این ماجرا بود، بعد از تموم شدن قائله رفت سراغ دومی و گفت:«آفرین! واقعا مردونگی کردی و بزرگوار بودی که خوشتن داری کردی و جوابشو ندادی.» قضیه تموم شد تا یه روز اولی و سومی با هم دعواشون شد. اولی، طبق عادتش، شروع کرد هرچی تو دهنش میاد رو تحویل سومی داد. سومی هم، در حالیکه حسابی عصبی بود، گفت:«های حواست باشه چی می گیا! من مثل اون دومی مثل بز وا نمی مونم حرفاتو بشنوم خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 45 تاريخ : جمعه 29 دی 1396 ساعت: 11:04

لبخند

کاش میشد حال خوب را
لبخند زیبا را
بعضی دوست داشتن ها را ،
خشک کرد !
لای کتاب گذاشت
و نگه شان داشت . . .

دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶ ~ 9:38 ~ انگشتانم ~

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

خاطره اولین اردو...
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

ســـــلامبه یادگار ساعتی بر دستت بسته ام تا یادت نرود چقـــدر زمان باید بگذرد تا یکی مثل من،دوباره عــاشق یکی مثل تو شود...روزی می رسد که دلـت برای هـیچ کس به انـدازه من تــنگ نخواهـد شد...برای نگاه کردنم... خندیدنم... گیـر دادنم... اذیـت کردنم....بر خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 50 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گیرد گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند مواظب بعضی یک ها باشیم ! در حالی که ناچیزند ، همه چیزند سه شنبه ۲ آبان ۱۳۹۶ ~ 16:45 ~ ان خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

کاش میشد سرنوشت را از همان اول خودت بنویسی برای خودت. +اینجاست ک میگن .کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت. کااااااااش میشد تو زندگیم خودم برای خودم تصمیم بگیرم دیگه از این روزمرگی تکراری خسته شدم:( امروز تو شهرمون دو تا پسر خودکشی کردند با قرص برنج یکیشون خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

ســـــلامبه یادگار ساعتی بر دستت بسته ام تا یادت نرود چقـــدر زمان باید بگذرد تا یکی مثل من،دوباره عــاشق یکی مثل تو شود...روزی می رسد که دلـت برای هـیچ کس به انـدازه من تــنگ نخواهـد شد...برای نگاه کردنم... خندیدنم... گیـر دادنم... اذیـت کردنم....بر خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

ب دنیای مجازی (تلگرام .موبوگرام.حتی وبلاگ)فقط ب چشم ی سرگرمی ببینید

من خیلیا رو دارم میبینم ک با شبکه های اجتماعی دارن خانواده هاشون از دست میدن.حتی افسرده هم شدن.

بد نیست گهگاهی فعال نباشیم .از هر چیزی استفاده درست بشه بهتره

..................................................................................................................................

چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶ ~ 12:4 ~ انگشتانم ~

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

خاطره اولین اردو...
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

بشكن فاصله رو دلم طاقت دوري ندارهحالا كه اومدي به قلب من خوش اومدي!حالا كه اومدي به قلبم براي هميشه در قلبم بمانحالا كه بدون هيچ ترسي دره قلبم را گشودي پس براي هميشه برايم بمانتو آمدي به قلبم يك باره زندگيم دگرگون شدتو آمدي به قلبم همه غم هايم را فرا خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26

برای اولین بار داشتم با دوستا میرفتم اردو اولش گریه میکردم البته اینم بگم که 13 سالم بود ولی خب دلم واسه خوانوادم تنگ میشد عین کش تمبون یه بار خیلی زیاد یه بارم اصلا یادم نبود خلاصه تو راه گریه و زاری تا اینکه رسیدیم به خوابگاه منو چندتا ازبچه ها باه خاطره اولین اردو...ادامه مطلب
ما را در سایت خاطره اولین اردو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tanhha بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 21:26